دلم میخواست بچهها را بیدار کنم و جریان را به آنها بگویم. اسیر عراقی میتوانسته اسلحه را بردارد و همه ما را به گلوله ببندد ولی این کار را نکرده بود.

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)،کنترل و هدایت عملیاتها در طول دفاع مقدس کار بسیار طاقت فرسایی است که صدمات جسمی و روحی زیادی در پی دارد و خستگی های شدیدی همراه خود داشت. روایت زیر را در این زمینه می خوانیم.
***
سه شبانهروز به زمین سیخ زدیم و سیمخاردارها را بریدیم تا معبرها باز شد.
...
در نامه شهید کهتری به همکلاسیهایش آمده است: کسی که نسبت به جامعه خود تعهد ندارد، همیشه در فکر منافع خود است، ولو به قیمت پایمالشدن حقوق دیگران.

«شهید حسین کهتری» رزمنده دلاور کاشانی است که دیدهبان بوده و خاطرات خود را از مناطق بانه، مریوان، پادگان سید صادق، اهواز، آبادان و خرمشهر و عملیاتهاى والفجر 2، 3 و 8، بیتالمقدس و کربلاى 5، و حتی لحظات حضورش در کنار فرمانده شهید «حاج حسین خرازى» و... را در دفتر کوچک همراهش به رشته تحریر درآورده است.
...
شهید دکتر مصطفی چمران بحق رزمنده ای زمان شناس و ولایتمدار حقیقی بود و با اینکه دارای عالیترین مدارج علمی از آمریکا بود، حضور در کنار رزمندگان را بر هر چیز دیگری ترجیح داد تا جائیکه امام خمینی(ره) در پیام شهادت شهید دکتر مصطفی چمران ،او را سردار پرافتخار اسلام، مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی نامید و شهادت او را انسانساز اعلام کرد.
خاطره ای که میخوانید از اولین دانشمند هسته ای ایران شهید دکتر مصطفی چمران است.
حسین بهزاد با اشاره به علت نامگذاری خاطرات عزیز جعفری با عنوان «کالکهای خاکی» گفت: آقاعزیز، معمارزاده است؛ در رشته مهندسی معماری تحصیل کرد؛ از زمانی که پای او به جبهه باز شد، در طراحی عملیات سوسنگرد، او در میان خاکهای جبهه، کالک میکشید.

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس باشگاه «توانا»، حسین بهزاد پژوهشگر و نویسنده ادبیات دفاع مقدس در مراسم رونمایی از کتاب «کالکهای خاکی» که عصر روز گذشته در حوزه هنری برگزار شد، اظهار داشت: در روند پیدایش کتاب «کالکهای خاکی» خاطرات عزیز جعفری، بنده مصاحبهگر این اثر بودم و برای گرفتن مصاحبه حدود 6 ماه زمان گذاشتیم؛ این دوره زمان اوج کارهای فرمانده نیروی هوایی، دریایی و زمینی، قدس و بسیج بود؛ به دلیل مشغله کاری زیاد مطابق قراری که داشتیم، گاهی اوقات او از هواپیما پیاده میشد، به محل مصاحبه میآمد و بعد از مصاحبه آماده میشد تا به مأموریت دیگری اعزام شود.
وی ادامه داد: بعضاً در وضعیتهای فوقالعاده که باید از سپاه بازدید میکرد، در سرمای زمستان با توجه سردردی که داشت، کلاه کشی بر سرش میگذاشت و خود را با موتور هوندا 125 به محل مصاحبه میرساند و دوباره باز میگشت و به کارهایش میرسید.
شهید دستواره میگفت: حاج احمد تازه حقوقش را گرفته بود، از در سپاه بیرون آمد که دید یک زن بچه بغل، کنار پیادهرو نشسته و گریه میکند، احمد رفت جلو.

عجب مردهایی بودند که فریبخوردگان ضدانقلاب را نجات میدادند، شهرها را آزاد میکردند، حتی به فکر زن و بچه بیگناه کسانی که به بیراهه رفتند، بودند. به بهانه سالروز آزادسازی پاسگاه مرزی ژالانه در نوار مرزی مریوان ـ پنجوین توسط رزمندگان جبهه مریوان به فرماندهی حاج احمد متوسلیان در 19 فروردین 1360 روایتی خواندنی سردار شهید سیدمحمدرضا دستواره درباره گوشهای از مهربانی حاجاحمد را میخوانیم. *** احمد تازه حقوقش را گرفته بود، از در سپاه بیرون آمد که دید یک زن بچه بغل، کنار پیادهرو نشسته و گریه میکند، احمد رفت جلو.